و قال الانسان مالها
از عطش تا که تو را دیدم
بی کفن ارباب
هرگز نیاید آنکه من از تو جدا شوم
نمیدونم مادرم تو دلش چه حالی داشت
ماه می گوید حسین
من و جداییت ای دل
سالار زینب
از سر کوی تو
تمام هستیم
یا کربلا یا کربلا
یا سیدی یابن الحسن
از حرم تا حرم
نفس نفس زدن من
به جهان گشتم
حسین جان ای ابروی دو عالم
آقام آقام حسین(ع)
من کربلا میخوام
وای علی اصغرم
ای آرزوی رباب
غریب ارباب من و دریاب
به یاد بین الحرمین
از شدت عطش
علی علی(ع)
برادرم ابوالفضل
آه و وا ویلا
یا سیدی
علی اصغر
ای عمو جان
گم کرده ام گلی را
هرگز نیاید که من از تو جدا شوم
کربلا یا کربلا
ماه میگوید حسین(ع)
شبهای بین الحرمین
تا تو را دیدم
گلی گم کرده ام میجویم او را
وقتی پیشم راه میرفتی
ای علمدار لشکرم
گفتم چرا
اگر خسته جانی
تا مشکت را تو آب زدی